با عرض سلام خدمت تمامی دوستان و عزیزانی که به این وبلاگ سر میزنند
دوست عزیز این وبلاگ به وبلاگ جدید با نام زیر انتقال یافت
برای دیدن لطفا به ادرس زیر مراجعه فرمایید
با تشکر فراوان از شما دوست گرامی
✪Abolfazl✪
با عرض سلام خدمت تمامی دوستان و عزیزانی که به این وبلاگ سر میزنند
دوست عزیز این وبلاگ به وبلاگ جدید با نام زیر انتقال یافت
برای دیدن لطفا به ادرس زیر مراجعه فرمایید
با تشکر فراوان از شما دوست گرامی
✪Abolfazl✪
** دلــــــــــــــــــــــــــم تنـــــــــــــــگ اســـــــــــــــت **
** نـــــمیدانم ز تنـــــهایی پـــــناه آرم کـــدامین ســــوی **
** پـــــریشـــــان حـــــالـــــم و بـی تـــاب میـــــگریـــــم **
** و قـــــلبم بی امـــــان مـــــحتاج مـــــهر تـــــوســـــت **
** نمیدانی چه غمگین رهسپار لحظه های بیقرارم مـــن **
** بـــــه دنـــــبال تــــو همـــــچون کـــودکی هســـــتم **
** و مـــــعصومـــــانه می جویم پـــناه شـــــانه هایت را **
** کــــــه شـــــایـــــد انـــــدکـــــی آرام گـــــیــــرد دل **
** دلـــــم تنــگ است و تـــــنهایی به لب می آورد جانم **
** بیا تا با تـــو گویم از هیاهــوی غریــب دل که بی پـروا **
** تلنگـر مـیزند بر مـــن و میــگوید بمـــن نزدیک نزدیکی **
** بـــــه دنبال تو می گـردم به ســـــویت پیــش می آـــیم **
** چه شیرین اســـــت پر از احســـاس یک خوشبختی نابم **
** پــــــــــــــر از امـــــید ســــــــــبز خـــــوب دیـــــــدارم **
** و میـــــخواهم که نامـــــت را به لوح ســـــینه بنـــگارم **
** و نـــــجــوایی کنـــــــــم درد و گـــــویـــــم تـــــا ابـــــد **
** مـــــــــــــــن دوســــــــــتت دارم. دوســــــــــتت دارم **
...وآتش با تو می رقصید و شعرِی شعله ور میشد
شهودی تازه در اعماق جانت نیشتر می شد
توازنسل کدامین دستهای آسمان سازی
که با هر واژه سرخت من من مختصر می شد
تو را حس می کنم آری،تو ای در خون من جاری
تو با من بودی و تنهایی من بیشتر می شد
کجای خاطرات زخمی من گریه میکردی
که باران با تمام شعرهایم همسفر می شد
تو در عمق تمام درد هایم ریشه می کردی
اگرچه شاخه های سبز من سهم تبر می شد...
تلخ است ،
همه فکر کنند سرت شلوغ است ،
و تنها خودت بدانی چقدر
تنـــهایی ...
בلـــَم گرفتــﮧ…
از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ…
از همــﮧ فــَرآموشی هآ…
از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ…
کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت…
“روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟
ﻭﻗﺘــﯽ ﻣـــُـــﺮﺩﻡ
ﺑاﻟﺸﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ!
ﻻﺯﻣﺶ ﺩﺍﺭﻡ. . .
ﺍﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ!!!
وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !
فکر نکن که فراموشت کرده ام
یا دیگر دوستت ندارم !
نه ..
من فقط فهمیدم :
وقتی دلت با من نیست ؛
بودنت مشکلی را حل نمی کند ،
تنها دلتنگترم میکند … !
دلم برایت خیلی تنگ است
شاهدم نیز گوشی تلفنی است که بارها و بارها در دست گرفته ام
و تک تک شماره هایت را با تمانینه بر رو ی صفحه لمس نموده ام
اما همیشه شماره آخر را نتوانستم بگیرم
نمیدانم چرا؟!
مثل همیشه دلتنگ و بی قرارت هستم
مثل همیشه مشتاق و عاشقت هستم
نمیدانم کجائی؟!
چه میکنی؟!
اما میدانم که چه باشی یا نباشی همیشه عاشقت می مانم
از من دوری اما هیچ گاه یادت نگذاشت تا دوریت برایم پایدار
باشد
شاید ندانی هر شب این رویای توست که مرا به خواب دعوت می
کند
تــنــتــ را کــوکــ کــטּســاعــتــ بامــבاב ...
تــیــکــ تــاکــمــیــخــواهـבבلمــ !!
ســاعــتــعــشــــــقــبــازیـــسـتـــ ..
ثــانــیـــہ بـــ ـہ ثــانــیـــہ בرآغــوشـتـــخــواهــمـــ مــانــב ..
چـــــہ آهــنــگــ בلــنــشـیــنــﮯ בارב ...
تــیــکـــ تــاکـــ آغــوشـتـــ .. !!
قصه عشق من و تو به قشنگيه خياله/ من و تو ماهيه تو آبيم كه جداييمون
محاله
مرا ببخش که ساده بودن زیادم دلت را زد...
مرا ببخش اگر عشق ورزیدن زیادم چشمانت را بست...!!!
می روم تا آنان که توانا ترند...
تو را به پوچ بودنت برسانند...
مـرا از چه می ترسانی ؟!
از عشـق ؟!
به اندازه تمام غنچه های سبز نوروزی
به اندازه گرمی لاله های سرخ تابستونی
به اندازه تمام برگهای زرد درختان پائیزی
به اندازه سفیدی برفهای سرد زمستونی
سبز و سرخ ، زرد و سفید
به اندازه چهار فصل وجود زندگی
بی نهایت ، جاودانه ، همیشگی
دوستت دارم . . .
باید کسى را پیدا کنم
که دوستم داشته باشد!
آنقدر که یکى از این شب هاى لعنتى،
آغوشش را براى من و یک دنیا خستگیام بگشاید…
هیچ نگوید…
هیچ نپرسد…
فقط مرا در آغوش بگیرد…
بعد همانجا بمیرم…
تا نبینم روزهاى آینده را…
روزهایى که دروغ میگوید!!!
روزهایى که دیگر دوستم ندارد!!!
روزهایى که دیگر مرا در آغوش نمیگیرد!!!
روزهایى که عاشق دیگرى میشود
نگاهت را برای کسی بــــــــــدوز
که قلبش برای تو بتپــــــــد
چشمانت را با نگاه کسی آشنا کـــــــــن
که زندگی را درک کرده باشـــــــد
سرت را روی شانه های کسی بگذار
که از صدای تپش های قلب, تو را بشناسد
چشم به راه کسی بــــــــاش
که انتظار تو را کشیده باشــــــد
لبخندت را نثار کسی کـــــــن
که دل به کسی نداده باشــــــد
تظاهر می کنم به خوشبختی
تظاهر می کنم به من بدجور دل بستی
به اینکه تادنیاست کنارم هستیو هستی
تظاهر می کنم اما دلم آشوبه آشوبه
دل آشوبم که رد پای نگاه تو سرابی باشه از پاکیو یکرنگی ..
تـقدیمـ بـﮧ صاحب چشــمــآنے ڪـﮧ آرامشـ قـلب مـטּ است و
صـدایـش دلنشیـטּ تــریـטּ تــرانـﮧ مــטּ اَست ، از بودنـت
بـرایمـ
عآدتے سآختے ڪـﮧ بے تــو بودטּ را بــاور نـدارم ؛ چـﮧ
خوب
شـد ڪـﮧ بـﮧ دنیــا آمـدے و چـﮧ خوب تـر شـد ڪـﮧ دنیــآے
مــטּ
شـدے ؛ هـمیشـﮧ بداטּ ڪـﮧ تــآ ابـد دوستـت دارم.
موهام تراشیده شدن...ازم خجالت نکشی...
دارم میام ببینمت با این لباس ارتشی...
روزای سختمون گذشت،۲ساله این روزو میخوام...
تو تک تکه ثانیه هام بوی تو میده لحظه هام..
چقد شلوغه کوچتون...اون کیه میخنده باهات؟؟!!
چرا اسمتو میگه؟چه نسبتی داره باهات؟؟
اون کیه دست دادی باهاش؟حرف منو بهش نزن...
چقد عوض شدی گلم....راستی چقد میاین به هم.....
پر از اشکم ولى میخندم به سختى…
شهامت میخواهد سرد باشیو گرم بخندى…!
گریــــــه شاید زبان ضعـــف باشد
شاید کودکــانه ، شاید بی غــرور
اما هر وقت گونه هــــایم خیس می شـــود
می فهمــــم نه ضعیفم ، نه کودکم ، بلکه پر از احساســـم …
دلگیرم از تمام الفبای بی کسی....
به خصوص این پنج حرف :
*** فاصله ***
دلم میخواست یکی و داشتم . . .
بعضی وقتا که مردم خستم میکردن . . .
میومد کنارمو . . .
... دستش و میذاشت دو طرف صورتمو . . .
زل میزد تو چشام و . . .
بهم میگفت :
ببین . . .
تو منو داری . . .
سكوت این روزهایم نه از رضایت است و نه نداشتن حرف
وقتی مالامال حرف باشی اما گوش ها همه كر باشند دیگر چه سود از سخن؟!
گیرم كه فریاد بزنم نارضایتیم را
گیرم كه روزها روزها درد دل كنم
وقتی نمیشنوی ..
وقتی نمی خواهی بشنوی
وقتی گوش هایت را میگیری تا نشنوی التماس خستگی هایم را
وقتی چشمهایت را میبندی تا نبینی خورد شدنم را
پس سكوت میكنم و دست زیر چانه هایم گره میكنم و به تماشا می نشینم روزگار آدمیان را.. روزهای زندگی تو را
گاهی سردِ سرد گاهی تلخِ تلخ
گاهی بی تفاوت می نگرم .. گاهی حیران
وگاهی ابری و بارانی ..
.
.
و / تـــو/ .. بی تفاوت .. غرق بازی با عروسكهای تازه از راه رسیده ای..
و من در انتظار روزی كه زمین بچرخد و بازیچه شدنت را نظاره گر باشم.
~< این نه نفرین است و نه كینه و نه نفی عاشقی ، این تنها اعتقاد به عدالت خدا و چرخش زمین و هستی ست.
پس وای به حالت .. آن روز چه حالی خواهی داشت ..
گاهی وقتا توی رابطه ها
نیازی نیست طرفت بهت بگه :
برو !
همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره
همین که نپرسه چجوری روزارو به شب میرسونی
همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...
همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه
و همین که حضور دیگران توی زندگیش
پر رنگ تر از بودن تو باشه
هزار بار سنگین تر از
کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه
پس برو
قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...
پس منم میرم ...
یادت باشه
وقتی واسه کسی همه کس شدی
اون کس بعد تو خیلی بی کس میشه
یا برای کسی همه کس نشو
یا اگه شدی
به فکر بی کسی هایش باش
عـــشـــق يـــعنــــــي ايـــنکـــه وقــــــتـــي ميـــخـــواي بخـــوابي
يـــه اس ام اس ازش ميــــــاد حتـــي قبـــل ايـــن کـــه بـــدونـــي چـــي نوشـــته
لبـــخنـــد مـــياد روي لبــــــت…
هميـــن که يـــه لحـــظـــه بهـــت فکـــر
ميکــــــرده واســـت انــــــدازه يه دنــــــيا مـــيارزه…....
یاد گرفتم یه وقتایی تنها،یه گوشه دور وایسم و با چشمای پر از
اشک به کسانی نگاه کنم که با بهانه های واهی؛ لحظه های
قشنگ رو از روزات میگیرن........
دیگه یاد گرفتم وقتی بغض مهمون دقایقم میشه،کسی رو نگاه
نکنم و چشم از زمین بر ندارم....
دیگه یاد گرفتم وقتی دلم برای کسی تنگ میشه که با دیگران
خوشه غمگین تو دفترم بنویسم:
" دلم برات تنگ شده هرکجا،با هرکی هستی،شاد باشی فقط
مواظب خودت باش"
دیگه یاد گرفتم وقتی اشک تو چشمام میشینه،اونقدر که همه چیز
رو مات میبینم،حرفامو نیمه کاره بزارم . کنار همه ی دل نوشته
های دلتنگ دور قطره های اشکم رو خط بکشم! و بعد با دیدن اون
همه دایره ذوق کنم و میون گریه بخندم!!!!
عادت دارم
هَـــر روز
جـــــايِ انگشــــــتانم را از روي شيشــــه يِ مانيتور پاک کنم
آخــــر
نوازش کردن عکـــــس هايَت
عادَت مَن است
تعداد صفحات : 2